محل تبلیغات شما

سلام 

تصمیم داشتم یه مدت ننویسم و چیزی اینجا ثبت نکنم ولی نشداز وقتی ادرس وبلاگمو تغییر دادم خیلی راحت ترم .درسته برای دوستانی که همراه نوشته هام بودن خیلی کیف میداد خوندن نظراتشون ولی با عرض پوزش تنهایی و غریبه بودن در این دنیای الوان خیلی بهتره


خیلی حرفها داشتم و میخواستم بگم ولی رو دلم تلمبار شدن و نگفتم.یعنی نزاشتی حس آدمی رو دارم که بعد از یک خواب طولانی تازه از خواب بیدار شده و هنوز حال و هواش سرجاش نیامده و مغزش فعلا تعطیله شاید قبول کردن رفتار آدما و لج و لجبازی هاشون یا خودخواهی هاشون یا هر چیزی با این مذمون برا منی که خیلی ملاحظه ی آدما رو میکنم سخته .یعنی انسانیت و مثل ادم رفتار کردن تا این حد سخت شدهچرا انقدر طلب کاری همیشه واقعا چرا؟


از این حس و حالم متنفرم تو نمی فهمی در انتظار زندگی کردن یعنی مرگ و خیلی چیزها رو نمیدانی و نمیخواهی بدانی

من یک زنم تنهایی هام دلتنگی هام گریه هام و حتی دوست داشتن هامو پنهان میکنموقتی میشکنم هیچ کس نمی فهمد وقتی درد دارم به خودم نمی پیچم و نهایت تسکین من یک گریه یواشکی در خلوت خودم هست و بس. 


می فرمان: تو مرا یاد کنی یا نکنی من صمیمانه به یادت هستم

این روزها رو دوست دارم..........

اغاز یک شروع دیگر........

دل کندم از دنیا .....

خیلی ,هام ,رو ,یک ,ولی ,نمی ,هاشون یا ,من یک ,فهمی در ,زندگی کردن ,در انتظار

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها